عمری به هر کوی و گذر گشتم ؛ که پیدایت کنم. اکنون که پیدا کرده ام ؛ بنشین تماشایت کنم. الماسِ اشکِ شوق را ؛ تاجی به گیسویت نهم. گل های باغ ِ شعر را ؛ زیبِ سرا پایت کنم. بنشین که من با هر نظر ؛ با چشم ِ دل با چشم ِ سر ؛ هر لحظه خود را مست تر از روی زیبایت کنم بنشینم و بنشانمت، آن سان که خواهم، خوانمت. ؛ وین جانِ بر لب مانده را، مهمانِ لبهایت کنم. بوسم تو را با هر نفس ای بختِ دور از دسترس. لو لم تكوني أنتي في حياتي...
بانوی رویاهای من...
؛ ,کنم ,ِ ,بنشین ,چشم ,خوانمت ,با هر ,چشم ِ ,را ؛ ,با چشم ,و بنشانمت،
درباره این سایت